سوم شعبان میلاد امام حسن(ع)
سید جوانان اهل بهشت، ریحانه باغ رسالت، یکی از دو گوشواره عرش خدا، خاص آلعبا، سرور آزادگان جهان، حضرت امام حسین(ع)، در سوم شعبان سال چهارم هجری، در مدینهالنبی، چشم به جهان گشود. کنیه حضرت، ابوعبدالله و القاب شریف حضرت، «سید شباب اهل الجنه»، «سبط النبی» و «سیدالشهدا» است. نام حسین(ع) که یادآور قیام سرخ اوست، همیشه زینتبخش تاریخ است، قیامی که آموزشگاه ایثار و فداکاری است. پیامبر گرامی اسلام درباره ایشان، کلام دل نشین و گیرایی دارد، ایشان فرمودند: «حسین را در دلهای مؤمنان، محبتی ژرف و پنهان است. او دری از درهای بهشت است. سوگند به آن که جانم به دست اوست، حسین در آسمانها، بیش از روی زمین به عظمت یاد میشود و او زیور آسمان و زمین است».
حسین(ع) در تلألؤ سوره فجر
«والفجر ولیالٍ عشر والشَّفعِ والوَترِ واللیلِ اذا یسر؛ سوگند به بامداد و شبهای دهگانه و به جفت و تک و به شب هنگامی که برود»
حسین(ع)، فجر است به نور هدایتش، و شبهای مصیبتش، لیالی عشر. با برادرش شفع است و وقتی تنها گردید، وتر. ولکن وتر موتور. و نفس مطمئنه، روح آن جناب است.
تواضع
امام حسین(ع)، بر جمعی از مساکین که عبایی روی زمین گسترده بودند و نان خشکی را با هم میخوردند، گذر کرد. آنها حضرت را به خوردن نان خشک دعوت کردند. امام حسین(ع) از اسب پیاده شد و فرمود: «اِنَّه لایُحِبُّ المستکبرین؛ خدا متکبران را دوست ندارد». (نحل: ۲۳)
نزد فقرا نشست و با آنها نان خورد. سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید و به منزل من بیایید. آنها پذیرفتند.حضرت از آنها پذیرایی کرد، به هر یک از آنها لباسی پوشانید و آنها را مورد تفقد قرار داد و فرمود: اینها از من سخیتر هستند؛ زیرا آنچه را در توان داشتند در طبق اخلاص نهادند، ولی من بخشی از موجودی خود را به آنها تقدیم کردم».
برآوردن نیاز
امام حسین(ع) در مجلس معاویه بود. یک نفر اعرابی در محضر آن حضرت از معاویه درخواست حاجت کرد. معاویه سرگرم صحبت با امام حسین(ع) بود و به او اعتنایی نکرد. اعرابی گفت: «ای فرزند پیامبر (ص) تو را قسم میدهم درباره حاجت من با معاویه صحبت کنی. امام چنین کرد.» معاویه حاجتش را برآورد. اعرابی گفت: «نزد عَبشَمی (مخفف عبدالشمس: پدر امیه و نیای بزرگ معاویه) آمدم چیزی به من نداد، تا پسر پیغمبر(ص) او را وادار کرد. او پسر مصطفی(ص) است. دارای جود و کرم، و خود از بطن بتول پاک است و حقا که برای هاشم فضیلتی است بر ما، آن چنانکه فصل بهار بر سایر فصول فضیلت دارد»
معاویه گفت: «ای اعرابی! من به تو بخشش کردم تو او را مدح میکنی؟» اعرابی گفت: «ای معاویه! از حق او به من دادی و به گفته او حاجتم را روا ساختی».
نیایش امام حسین(ع)، در قنوت.
بارالها! آغاز همه از توست و مشیت (نافذه در همه قلمرو آفرینش) از آن تو. و همه جنبشها و توانمندیها برای توست و تویی آن ذات کامل یگانهای که هیچ معبود به حقی جز تو نیست.
دلهای اولیایت را اقامتگاه مشیت خود و کمینگاه اراده خویش ساختهای و اندیشههای آنان را پایگاههای اوامر و نواهی خود، قرار دادهای. پس هرگاه خواستههای خود را بخواهی (اجرا کنی)، از باطن آنان آن نهفتهها (بصیرت و همت) را که پوشیده داشتهای به جنبش آوری و از اراده خود آنچه را که در پیمانهای (فطری) به آنان آموختهای بر زبانشان، آشکار نمایی و من به سبب تعلیم تو میدانم آن (اسراری را) که در برابر ارائه آن به من و پناهنده ساختن من به آن، تنها تو (پسندیده و) مورد سپاسم هستی.
چراغ راه
«در قضایای امامت، مطلبی وجود دارد که نکتهای معرفتی است. شما شنیدهاید که در همه جا در روایات، وقتی در باب زیارت، صحبت میشود، میگویند «عارفاً بِحَقِّه» این عارفاً بِحَقِّه معنای وسیعی دارد که من در سه جمله آن را میگویم:
عارفاً بِحَقِّه یعنی آدمی بداند که امام معصوم به وسیله پیامبر، برگزیده خداست.
عارفاً بِحَقِّه تمام مسائل اسلام که وحی الهی است در نزد امام است.
ولی امام حسین(ع) علاوه بر همه اینها، چون قضیه کربلا و عاشورایش بسیار مهم است، این عارفاً بِحَقِّه باید در قضیه عاشورا شناخته شود».
«اسلام را تا حالایی که شما میبینید، سیدالشهدا(ع) نگه داشته است».
«هر کس زنده بودن را فقط در یک لش (پیکر) متحرک نمیبیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین(ع) را با همه وجودش میبیند، حس میکند و مرگ کسانی را که به ذلّتها تن دادهاند تا زنده بمانند، میبیند».
«من زندگی امام حسین(ع) آن شهید اسلام را به دقت خوانده و توجه کافی به صفحات تاریخ کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد کشوری پیروز گردد بایستی از امام حسین(ع) سرمشق بگیرد و از او پیروی کند».
«اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند… حسین، چشمه خورشید است».
“«ابراهیم(ع)، خود را در اسماعیل یافته بود و محمد(ص) در حسین(ع)»
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه