بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
زندگینامه برادر شهید احمد پورگلیان
شهید پورگلیان در آبانماه سال ۱۳۴۵ در خانواده فقیر و مذهبی چشم به جهان گشود و کانون گرم خانواده را با روشن شدن چراغ زندگیش گرمتر ساخت . احمد از همان اوان کودکی با شیرین کاریهایی که از خود نشان می داد توجه همه افراد خانواده و اقوام خود را به خود جلب میکرد و مورد مهر و محبت همه قرار می گرفت .
وی در سال ۱۳۵۱ وارد کانون علم و دانش شد و دوران پنجساله ابتدائی را با وجود محدودیتها و فشارهای مادی حاکم بر خانواده اش هر سال بهتر از سال قبل بپایان رسانید ضمن اینکه تابستان را از کلاس دوم ابتدایی به بعد جهت کمک به اقتصاد خانواده به کار بنائی می پرداخت .
ورود شهید به دوران راهنمائی مقارن بود با اوج گیری انقلاب اسلامی با شروع و شدت گرفتن تظاهرات و اعتصابات بر ضد رژیم ستمشاهی وی نیز به سهم خود در این اقدامات خدا پسندانه شرکت فعالانه نمود . با وجود اینکه ۱۱ ، ۱۲ سال بیشتر نداشت با چند تن دیگر از بچه های محل برنامه ریزی کرده بودند که روزها را همگام با امت حزب الله در تظاهرات و سخنرانیها شرکت میکردند و شب را یا در مسجد و یا در کوچه به کمک بزرگترها به حراست از کوچه ها و محله مشغول بودند تا امنیت را برقرار نمایند . تا اینکه این تلاش ها به ثمر نشست و انقلاب پیروز شد .
با شروع جنگ، احمد که در آن موقع در کلاس دوم راهنمایی مشغول بود ، با توجه به فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی جزء اولین کسانی بود که آموزش نظامی را فراگرفت و برای شرکت در مصاف با بعثیان کافر لحظه شماری می کرد . به جهت محدودیت سنی توفیق شرکت در عملیاتهای اولیه ( طریق القدس ، بیت المقدس ، فتح المبین و…) را نداشت به همین دلیل بیشتر وقت خود را در مسجد وقف خدمت می نمود .
وی هنگام حملات بعثیان به شهر بــا گلوله تــوپ و موشک جزءامدادگرانی بود که به امت شهید پرور کمک رسانی می نمود . با وجود سن کم در بیرون آوردن شهدا و مصدومین از زیر آوار سهم بسزایی داشت .
به نقل از اوست که در یکی از حوادث به کمک دوستانش پیکر خون آلود جوانی را در حالی از زیر آوار بیرون آوردند که مشغول خواندن اشهد خویش بود . بدین ترتیب شهید با سپری نمودن این دوران هر روز آبدیده و آماده تر می گردد .
پس از دوران دو سه ساله انتظار احمد بلاخره توفیق شرکت در عملیات ظفرمندانه بدر را پیدا کرد . بعد از این عملیات باز میگردند و کلاس دوم متوسطه را با موفقیت به پایان میبرند بعد از حدود چند ماهی که از عملیات بدر میگذشت شهید اطلاع مییابد که سپاه اسلام خود را برای عملیات دیگری آماده میکند این بود که باز درس و کلاس را رها کرده و با اعلام اولین تاریخ اعزام نیرو مهیای شرکت در آن اعزام شکوهمند شده و به سپاه اسلام پیوستند که پس از چندی در بهمن ماه ۶۴ عملیات ظفر مندانه لشکریان جندالله به نام والفجر ۸ و با رمز مقدس یا زهراء (س) به قصد آزاد سازی شهر بندری فاو از چنگال بعثیون کافر آغاز و با موفقیت اسلام به پایان رسید که وی اینبار نیز به خواست خدا به سلامت باز گشتند و بلافاصله به کلاس درس بازگشت و کلاس سوم را نیز با موفقیت به پایان رسانید و باز راهی جبهه شد تا اینکه در اواخر مرداد ماه ۶۴ با اصابت گلوله بعثیان کافر از ناحیه دست و پا مجروح شدند و بعد از بهبود نسبی مجدداً به میعادگاه عشق و ایمان عازم شدند .
شهید در تاریخ ۴/۱۰/۶۵ در یورشی که بر صدامیان کافر از جانب لشکر اسلام انجام شد و با نام کربلای ۴ و با رمز یا محمد(ص) بشهادت رسیده . وی پلی شد برای عبور لشکریان اسلام و رسیدن به کربلای معلی .
وی در خانه فوق العاده از غیبت کردن و شنیدن آن بیزار بود تا جایی که گاهی در جمع خانواده صحبت از شخصی به میان میآمد بی درنگ از میان جمع بلند میشد به جای دیگر میرفتند . از دروغ گفتن و قسم خوردن اجتناب میورزیدند . با افراد در خانواده فوق العاده مهربان بود . هر وقت به مرخصی میآمد با فرصت کمی که داشت حداکثر استفاده را از آن برای انجام کارهای خانه صرف میکرد . ـ والسلام .
مرغان خونین پر قفس را ترک گفتند افسانه خود را به شاخ و برگ گفتند
پروانهوار از پیلهها بیرون پریدند شهد مهنا را ز کام گل چشیدند
منبع: مرکز فرهنگی دفاع مقدس شهرستان دزفول