هم حسینی، هم بهشتی
محله لومبان اصفهان، زادگاه فرزندی شد که هم (حسین) بود و هم (بهشتی). سید محمد، چهار بهار، از عمرش گذشته بود که به مکتبخانه رفت، اما خیلی زود رشد کرد و فقط ۱۲ سال داشت که دانشاموز دبیرستان سعدی شد.
کمکم شوق و اشتیاق مدرسه علمیه صدر، وجودش را گرفت. سید محمد در حالی که فقط ۱۴ سالش بود، شده بود طلبه علوم دینی. چهار سال که گذشت، سید تشنه علم، به دریای حوزه قم پا نهاد اما درس کلاسیکش را هم از یاد نبرد.
سال ۱۳۲۷ شمسی دیپلم ادبی گرفت و درس سال ۱۳۳۰ هم در رشته فلسفه از دانشگاه تهران لیسانس گرفت.
خودش را برای اعزام به خارج اماده میکرد؛ یعنی میخواست از بورس اعزام استفاده کند که یک حادثه نظرش را عوض کرد. ازاینرو ماند همین جا و رفت سراغ اموزش و پرورش حالا دیگر سید دبیر شده بود؛ یک روحانی که زبان انگلیسی تدریس میکرد!
مدرسه دینودانش به سبک جدید برای دانشاموزان قمی و مدرسه علمیه حقانی برای طلاب، از طرحهایی بودند که سید را به هدفش نزدیک میکردند. تدریس و تاسیس مدرسه، مانع تحصیلات وی نبود. سال ۳۹، او از پایاننامه دکتری خود با عنوان (خدا در قران) در رشته فلسفه دفاع کرد.
شروع مبارزات برای خیلی از شاگردان امام، فصل جدیدی در زندگی بود. سید هم که از مهره های اصلی به حساب میامد به فعالیت پرداخت اما از سال ۴۴ تا ۴۹ در ایران نبود، چون در مرکز اسلامی هامبورگ مدیریت انجا را بر عهده داشت.
بعد از بازگشت به میهن، دوباره رفت سراغ اموزش و پرورش؛ اما این بار به تالیف کتابهای دینی پرداخت. مبارزات که اوج گرفت و امام به فرانسه رفت، سید هم به پاریس رفت و فرمان تشکیل شورای انقلاب را از امام گرفت.
انقلاب که پیروز شد، مجلس خبرگان قانون اساسی را با درایتی مثالزدنی اداره کرد؛ دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود و به فرمان امام، رییس دیوان عالی کشور شد. اخرین برگ دفتر زندگانیاش این بود که: (بهشتی مظلوم زیست؛ مظلوم مرد و خار چشم دشمنان بود).[۳۴]
اشنایی با مهمترین دیدگاه های شهید بهشتی
شاخصه های اصول گرایی از نگاه شهید بهشتی
مطالبی که در قسمت ذیل میاید، اشاره به برخی از مهمترین شاخصه های اصول گرایی انقلابی از دیدگاه شهید بهشتی است که براساس فرمایشات مقام معظم رهبری در سال ۸۵ و در جمع مسوولان نظام مبنی بر تبیین شاخصه های اصولگرایی در کشور تنظیم یافته است. دیدگاههای ان شهید بزرگوار از این جهت میتواند دارای اهمیت باشد که بی هیچ تردیدی ایشان به عنوان یک اصولگرا و اصلاح طلب واقعی، الگوی همه مسوولان کشور میباشند.
ایمان و هویت اسلامی و انقلابی
شهید بهشتی در زمینه هویت اسلامی و انقلابی حرفهایی دارد که میتواند چارهساز امروز و فردای ما باشد؛
ما اگاهانه در راه با شرف زیستن، سرافراز زیستن، خدایی زیستن، با خود بودن و از ان خود بودن همه این رنجها را تا ان افق دور به جان خریدهایم.
عالیترین خواست در انسان، عشق به خدا، عشق به خیر و عدل مطلق است که به دنباله ی ان علاقه خدمت به انسانها، خدمت به خلق در راه رضای خالق را هم میتوان نام برد.
انقلاب ما اسلامی است، ما مسلمانیم، ما برای اسلام مبارزه میکنیم نه برای سرزمینها نه برای قدرتها و قدرت طلبها.
انسان مسلمان و دست پرورده اسلام دربرابر همه جلوه های ظلم و فساد حساس است و هرگز بیتفاوت و خونسرد نیست. ما مجموعه ای از انسانهای باایمان، مجاهد، پیکارگر حساس لازم داریم.
عدالت
شهید مظلوم دکتر بهشتی اجرای اسلام بدون عدالت را ناقص میداند و سرچشمه فساد را بیعدالتی عنوان میکند؛
در جامعه ای که به راستی اسلام باشد، هیچ ضد عدلی نباید وجود داشته باشد. این فاصله فراوان درامدها و زندگیها به هیچ عنوان با عدل اسلامی سازگار نیست.
عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و عدالت معنوی در جامعه تنها براساس حاکمیت ضابطه ها و صداقتها به وجود میاید و نه براساس رفاقتها و رودربایستیها.
جمهوری اسلامی تا زمانی که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی و اجتماعی نشود، این بعد از رسالت انبیا را تحقق نداده است.
استقلال طلبی
شهید بهشتی به درستی حفظ استقلال کشور و نظام را خنثی کننده توطیههای دشمنان میدانست؛
قرار ما این است که خود بکاریم، خود بخوریم و در زمین خود بنشینیم و باج به هیچ قدرت دیگری ندهیم.
خط قران و خط اسلام میگوید جامعه جمهوری اسلامی باید یک جامعه به تمام معنا مستقل باشد.
همه عربده کشیهای نوکران امریکا از همین است که چرا ما خودمان تصمیم میگیریم و مستقلیم.
تصمیم قاطع اتخاذ کرده ایم که استقلال پرعظمت خود را به هیچ قیمت و هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از دست ندهیم.
جهاد علمی
اگر میخواهید به ان سرزمین مقدس عمران و ابادی، استقلال و ازادی، معنویت و فروغ الهی برسیم باید با شکیبایی و قناعت و استقامت از این طیف و این بیابان اقتصادی سرگردان عبور کنیم.
فرهنگ جامعه ما فرهنگ حرکت، پویایی، اگاهی و قهرمانی است.
باید نظام اجتماعی را طوری درست کنیم که برای مردم سعادت بیاورد. هیچ کس نباید از دستیابی به سعادت در این نظام ناامید باشد.
سیستم دانشگاه ما باید در خدمت نیازهای جامعه و انقلاب باشد.
جامعه ما میخواهد این تحصیلکردهها وقتی از دانشگاه بیرون میایند به درد مردم برسند.
خودباوری و اعتماد به نفس
دکتر بهشتی معتقد بود هیچ مسلمانی حق یاس و نومیدی ندارد. یک مسلمان باید امید و نشاط باشد؛
انسان موجودی است مسابقهجو، اگر این مسابقه جویی نبود، علمها، هنرها و خیلی چیزهای دیگر نبود.
انسان موجودی خودساز و محیطساز است و اسلام انسان را اینطور به ما معرفی نموده است.
ای مسلمان! هیچ وقت خودت را به دست حوادث و جریانها مسپار که خدا تو را افریده است تا به وجود اورنده جریانها باشی نه تسلیم شونده در برابر جریانها.
اگر در دام سختیها گرفتار امدی، نومید مشو و دست از تلاش مکش، حرکت کن و از خدا بخواه زیرا تو هرگز نمیتوانی پیش بینی قطعی کنی که راهی به سوی خلاصی از این سختیها نداری.
اصلاح طلبی
برای نظارت در اداره جامعه اسلامی به من چه و به تو چه ای وجود ندارد و برای دخالت البته وجود دارد.
اگر کسی بخواهد جلوی انتقاد سازنده را بگیرد، از اسلام منحرف است. انتقاد سازنده هیچ منافاتی با حمایت ندارد.
برادران و خواهران، صمیمانه میگویم که حتی هر نقد تلخ صریحی را هم که مطرح کنید، خوشحال میشویم، عرض کردم ما با کسی تعارف نمیکنیم البته به شرط اینکه واقعاً انتقاد کردنهایمان انتقاد مخلصانه باشد نه عجیب جویی مغرضانه، قصد نیش زدن و هوچی گری در کار نباشد. قصد بیان کردن نقطه نظرها و سازندگی باشد.
ازادی و ازاد اندیشی
اسلام، انسان را موجود ازاد میداند و حتی به این موجود ازاد نهیب میزند که در هر شرایط اجتماعی هستی، نایست، بمیر یا بمیران یا لااقل هجرت کن، به هر حال تسلیم محیط فساد نشو.
در اسلام ازادیهای فردی، محدودیتهای اجتماعی نیز دارد، انسان ازاد است اما در چهارچوب حدود الله و در چهارچوب قوانین الهی.
کوشش اسلام این است که انسان ازاد تربیت کند، ازاد از بند هوی و هوس، ازاد از تسلط خشم و شهوت و ازاد از تسلط دیگران تا بتواند راه خویش را ازادانه انتخاب کند.
ازادی و انتخاب ازادانه است که زندگی ما را زندگی و شخصیت ما را شخصیت انسانی میکند.
شکوفایی اقتصادی
اگر در یک جامعه به هر کس ابزار کار بدهند، حکومت امکانات رشد استعدادها را فراهم کند و در عین حال سرمایه داری و مالکیت شخصی را هم ازاد بگذارد، مالیاتها را هم بگیرند و بدهند، قانون ارشاد را هم اجرا کنند در چنین جامعه ای سرمایه داری بزرگ شخصی پیدا نمیشود.
میخواهیم کشور را رو به غنای اقتصادی بیشتر جلو ببریم اما هیچ اشکالی ندارد که در عین حال که با سرعت به سوی غنای اقتصادی بیشتر جلو میرویم، در هر مرحله امکانات و مقدوران را عادلانه بر همگان تقسیم کنیم.
چراغ راه
شهید بهشتی از نگاه مقام معظم رهبری
مرحوم شهید بهشتی یکی از ان شخصیتهایی بود که یک حالت استثنایی در انها مشاهده میشود… او دارای فکر بلندی بود، مغز قوی و فعالی داشت، علاوه بر این این دارای اراده و روحیه ممتازی بود، بر خود و احساسات خویش شدیداً غالب بود، یک فرد بیشتر متفکر بود تا احساساتی، اگرچه اگاهی اوقات احساسات او هم یک جمعیت میلیونی را به جوش میاورد یعنی این جور احساساتی هم گاهی میشد اما در همان وقت هم میتوانست مطمین باشد که دارد منطقی حرف میزند. از ان قبیل ادمهایی نبود که احساساتشان انها را بر سوار بر یک اسب سرکشی بکند که مهارش در دستشان نیست بلکه از ان قبیل انسانهایی بود که در اوج احساساتشان هم ادم میدانست که دارد منطقی و متین و محاسبه شده حرف میزند…)
بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطر اینکه در دوران زندگیاش کس به عمق و والایی این مرد پی نبرد. شهید بهشتی واقعاً انسان برجستهای بود در همه ابعاد
اشخاص درباره شهید بهشتی خیلی صحبت کردهاند، خیلی چیزها گفته شده و گفتنیها گفته شده؛ انچه که ما کم داریم شناخته شدن شخصیت این عزیز است، در اثار علمی او، در اثار وجودی او، در مشخص شدن مفاهیم کلمات او در طول زمان)
شهید بهشتی بزرگترین تاثیر را داشت. یعنی از شخصیت امام که بگذریم در میان مردم دیگری که در کار مبارزه، رهبری این مبارزه و اداره این انقلاب نقش داشتند از همه مهمتر و موثرتر مرحوم شهید بهشتی بود. طبیعی بود که او را بیشتر مورد تهاجم قرار بدهند
زلال قلم
تو را میشناسم
تا وقتی هفتم تیر فرا برسد و تقویم هامان را سوگوار کند، استخوانهایم تیر خواهد کشید. اما تقدیر تو متبرک تر از ان است که قلم بتواند ان را حک کند. و زبان، به دنیای محاوره ببردش.
تو را میشناسم؛ از کوچه پس کوچههای بیقرار کودکیات، از راههای رویه لاهوت بزرگسالیات، از دبیرستان دینودانش در قم، از مرکز اسلامی هامبورگ، از صدای اسلام، میشناسمت: از دوستانی که در حوالی تو روبه راه بودهاند، از امام موسی صدر، استاد مطهری، از مفتح، میشناسمت؛ از صبح هفتم تیر ۱۳۶۰ که میگویند برای شهادت میرفتی و خداحافظی ان روزت در ذهن عزیزانت جاودانه شد. ان روزها، سیاهه خاطرات مرزوبوم مناند؛ ان روزهای متشنج تلخ که قامت نخلهای کشورم یا تیر میخورد و یا در انفجاری مهیب میسوخت. هنوز هم وقتی یادم میایند کسانی که داشتهام و اکنون ندارمشان، دود ان روزها، از سرم بلند میشود.
شما همچنان برافراشتهاید.
باید لحن خود را عوض کنم. موید، کار من نیست. باید از سیاهی ظاهری ان روزها بیرون بیایم. تو و امثال تو، نخلی نبودهاید که بشکنید؛ رویایی صادقه بودید که تعبیرتان شهادت بود. من هنوز هم شما را در بایگانی ذهن کشورم دارم؛ شما را که انبوهِ در دسترساید، شما را که زندهاید و نزد پروردگارتان روزی میخورید. شما تکهای از سرزمین مادری منید که در گوشه و کنار، قدم برافراشتهاید و راهم را روشن کردهاید؛ قد برافراشتهاید و گذشته ای پر بار را در پشت سرم به یادگار نهادهاید. شما به تاراج نیستی نخواهید رفت و در اتشِ نبودن نخواهید سوخت؛ بهرغم میل کسانی که دست به خون شما الودند. و هوای این اب و خاک را سوگوار کردند. شما اوج حماسه اید و حماسه در رگهای مردم سرزمین من همچنان جریان دارد.
اورده اند که…
با وضو شیر میدادم
مادر شهید بهشتی میگفتند در دوران بارداری فرزندم، روزی یک جزء قران میخواندم و احساس ارامشی این قرایت قران به من میداد. در موقع شیر دادن هم رو به قبله مینشستم و با وضو ایشان را شیر میدادم و احساس میکردم هر وقت ناراحتی میکرد موقع قران خواندن ارامش خاصی پیدا میکرد و به تلاوت من گوش میکرد.
در ایستگاه راهاهن المان به نماز ایستاد
در سالهای بین ۴۴ تا ۴۹ که اقای بهشتی در المان بودند یکی از همراهان ایشان میگفت در سفری که با اقای بهشتی از هامبورگ به شهر دیگری میرفتیم اول ظهر به یک ایستگاه راه اهن رسیدیم و ایشان روی همان سکویی که مسافران سوار قطار میشوند چند دقیقه که فرصت پیدا کردند چون اول ظهر شده بود قبله نما را گذاشتند و قبله را مشخص کردند و ایستادند به نماز که اتفاق جالبی هم افتاد. بعضیها گفتند این اقا دارد چکار میکند؟! چون نمیدانستند دارد چه کار میکند و این اعمال چیست. پلیس را خبر کردند. پلیس امد و گفت اقا شما چه کار میکردید؟ بیایید برویم مرکز پلیس توضیح بدهید و ایشان انجا توضیح دادند که من مسلمانم و عبادت مسلمانان این جوری است، چندتا وقت دارد و چون الان یکی از وقتهایش رسیده بود من ایستادم اینجا و نماز خواندم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه