می خواهم زنده بمانم
منوچهر خلیلیان
در کوچه دل، صدای پای عشق می آید؛ برخیز دلا! تا خیمه ظلمت از زمین برچینیم و همچون صبح – صادقانه – از خواب گران، برون رویم و از عطر حضور آفتاب، سرشار شویم. برخیز تا مضمون غریب عشق را بر جان پاییزدلان، جاری کنیم… و من می خواهم زنده بمانم! می خواهم برای دست های پینه بسته کشاورزان، دل بسوزانم. می خواهم سرود رهایی را با هم نام مظلوم همیشه تاریخ بخوانم؛ با او که آوای عاشقانه اش را تا دور دست های روستایی ترین آدمیان فریاد کرد. او که در خاکی افلاکی به گستره تاریخ انسان، در برابر تمامت کفر، قد علم کرد و پرچم خونین فتح را بر گلدسته های غریب مسجد لاله برافراشت. با او که ما را گفت:
«آنچه جامعه ما را فاسد می کند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداکاری است. بسیجی باید در وسط میدان باشد، تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند».
ما بسیجی هستیم…
و ما بسیجی هستیم؛ پیام آورانی که محو هر چه زشتی را به نمازی عاشورایی، قامت بسته ایم. و ما با شوق زیبای رفتن آمده ایم تا در اوج غربت و کرامت، تا بی نهایت عشق برویم؛ هر چند زمان، سکوت کرده است و:
«دنیای امروز، دنیای دروغ، زور، شهوت رانی و دنیای ترجیح ارزش های مادی بر ارزش های معنوی است».
هر چند خوب می دانیم:
«کاری که از لحاظ فرهنگی، دشمن می کند، نه تنها یک تهاجم فرهنگی، بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی و یک قتل عام فرهنگی است».
اما این را نیز نیک می دانیم، که:
«اگر نیروهای بسیجی و حزب اللهی نبودند، ما، هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در این چند سال، شکست می خوردیم».
ماباید باشیم
ما باید باشیم و بمانیم؛
«وَلتَکُن مِنکُم اُمَّهٌ یَدعُونَ اِلیَ الخَیرِ».
تا فلاح و رستگاری را فریاد کنیم:
«وَ اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ».
ما نیز اهل حساب و کتاب هستیم!
«مِن اَهلِ الکِتابِ امَّهٌ قائِمَهٌ یَتلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَاللَّیلِ وَ هُم یَسجُدُونَ…».
هر چند هیچ گاه با ربانیون آنان همدل نمی شویم و هم زبان!
«لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیُّونَ وَ الاَحبَارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ و اَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ مَا کانُوا یَصنَعُونَ».
ما می دانیم
ما قدرت ایمان را از علی علیه السلام آموخته ایم و می دانیم:
«چیزی که به یک نظام، قدرت می دهد، بمب اتمی نیست… قدرت ایمان نیروهای حزب الله است».
ما به:
«وَلَیَنصُرَنَّ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ».
چشم امید داریم، و بر:
«وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ».
دست دعا برداشته ایم.
ما،
«فَلَولا کَانَ مِنَ القُرُونَ مِن قَبلِکُم اُولُوا بَقِیَّهٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ».
را آزموده ایم و از محمد صلی الله علیه و آله آموخته ایم که:
«برای چشم با ایمانی که معصیت خدا را می بیند، نباید فرو بسته شود، تا اینکه آن را تغییر دهد».
و این پیام سرخ را در صحیفه همیشه سبز نور فهمیدیم:
«اگر انسان دید، معصیت خدا می شود، باید جلویش را بگیرد و نگذارد معصیت خدا بشود».
پس:
«وای بر گروهی که خدای را در امر به معروف و نهی از منکر، اطاعتگر نباشند».
و:
«چه بد مردمانی اند که عیب می دانند امر به معروف و نهی از منکر را».
ما بسیجی می مانیم
و ما، بسیجی هستیم و هر روز با اندیشه مطهر، نماز «مرگ بر امریکا» می خوانیم؛ نماز «امربه معروف و نهی از منکر».
ما «کُلُّکُم راع» را از محمد صلی الله علیه و آله شنیدیم و «کُلُّکُم مَسئول» را علی برای مان سرود: «امروز امر به معروف و نهی از منکر، هم مسئولیت شرعی و هم مسئولیت انقلابی و سیاسی شماست».
ما بسیجی هستیم؛ ما از «مؤمنان ضعیف» بیزاریم؛ از «مَیِّتُ الاَحیاء»!
ما می خواهیم وارث کربلا باشیم و از خون نامه شهیدان و آرزوهای مردان حماسه، پاسداری کنیم.
ما «ستاره های گم شده غربت» را فراموش نمی کنیم و با «اسیران عشق» تا باغ آفتاب می رانیم.
ما، هر روز دعای عاشورایی «اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الّذینَ یَأمُرونَ بِالمعروف و یَنهون عَنِ المُنکَرِ» را می خوانیم.
و ما، بسیجی هستیم و بسیجی می مانیم… .