بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وصیتنامه برادر پاسدارشهید علیرضا حویزی
وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (سوره بقره آیه ۱۹۰ )
و در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید؛ لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمکاران را دوست ندارد.
با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و شهیدان از صدر اسلام تا حال و با سلام به امت شهید پرور ایران. شهادت کمال انسان است و ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد . (امام خمینی)
خدا را سپاس میکنم که مرا در این برهه از زمان آفریده و هدایتم کرد که در راه او جهاد کنم و لباس رزم پوشم و آن تکلیف و مسئولیتی که بر عهده ماست بتوانیم انشاءالله بنحو احسن انجام دهیم؛ شاید که مورد قبول خداوند قرار گیرد و مار را به بندگی خودش قبول کند؛ و قلم عفو بر گناهان ما بکشد و بر بدن ضعیف رحم کند. زیرا که در برابر آتش عذاب او ما تحمل نیست.
خداوندا ما جز تو پناهی نداریم و در هنگام غربت و تنهایی به که روی آریم و از چه کسی کمک و یاری بخواهیم. خداوندا تو وعده دادهای که هر بندهای یاری دین را کند و به خاطر من سختیها و مصائب را تحمل نماید و از من یاری بخواهد او را یاری خواهم کرد.
خدایا ما در شب عملیات به امید تو به خط دشمن میزنیم. خدایا تو پیروزمان بگردان.
و اما چند کلامی برای امت حزب الله و دوستان و رفقا ، برادران .
خدا را سر لوحه زندگی خویش قرار دهید و هر کاری را که میخواهید انجام دهید، رضای خدا را در نظر بگیرید. روابط را با هم دیگر مستحکم کنید. به خانوادههای شهدا سرکشی کنید که این شهیدان بر گردن ما حق دارند و ما هم باید راه آنها را دنبال کنیم تا مورد رحمت خداوند قرار گیریم.
جلسات قرآن کریم را گرم بگیرد و به نمازهای جمعه و دعای کمیل بروید و ما را در آنجا یاد کنید که هر چه داریم از آنهاست. به جبهههای نور قدم بردارید؛ زیرا که در آنجاست که انسان نشانهها و رحمت خداوند را با چشم دل میبیند و پی به عظمت او میبرد و سنگرهای مدارس و دانشگاه را پر کنید و برای خدا و خدمت به مملکت و مردم خود درس بخوانید و به آن منحرفان و از خدا بیخبران اجازه ندهید که به دانشگاهها راه یابند و آخر در خدمت بیگانگان قرار گیرند.
همیشه در صحنه باشید و گوش به فرمان امام باشید و قدر او را بدانید اگر روحانیت نبود خدا میداند که این اجنبیان چه بر سر ما میآوردند و اسلام را برای همیشه نابود میکردند .
سخنی چند با خانواده عزیز: خانوادهای که برایم زحمات فراوان کشیدند تا مرا به این سن و سال رساندند و میدانم که از دست دادن فرزندتان برای شما مشکل است ولی بدانید که من امانتی بودم در نزد شما؛ و دنیا منزلگاه موقتی است و عاقبت همه به سوی او رجوع میکنیم که انا لله و انا الیه راجعون.
پدر جان از تو میخواهم همچون گذشته با کمال شجاعت و شهامت در مقابل مصائب صبری حسینی داشته باشی و پیامت را به گوش مردم برسانی و بدان که مسئولیت تو سنگین است و مردم به دید دیگری به تو نگاه میکنند. زیرا که تو پدر شهیدی.
و اما تو ای مادر مهربانم: ای که قلم در وصف تو یارای نوشتن ندارد، از تو میخواهم همچون مادرانی باشی که در جنگهای صدر اسلام وقتی سر فرزندش را برایش آوردند آنها را به طرف آنها پرتاب کرد و گفت من چیــزی را کــه در راه خـدا دادهام پس نمیگیرم و بدان که تو اجری عظیم در نزد خدا داری و از خدا میخواهم که برای تو صبر و استقامت عطا کند.
و اما از شما برادران میخواهم که در خط امام باشید و نمازهایتان را به موقع بخوانید و تو برادر کوچکم محمد به تو توصیه میکنم که جلسه قرآن و نماز جمعه و دیگر فعالیتهای خود را ادامه دهی و دنباله رو راه شهیدان باشی. و وصیت من به شما خواهرانم این است که همچون زینب کبری(س) آن شیر زن میدان کربلا و آن مظهر عصمت و طهارت را الگوی خود قرار دهید و عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنید و در دامان پاکتان فرزندانی تربیت کنید که برای مملکت اسلامی مفید باشند و در خدمت اسلام بوده و در به پا داشتن نماز سهل انگاری نکنند زیرا که نماز سنبل و سلاح ما مسلمین است.
سلامم را به کلیه اقوام و آشنایان برسانید و از آنها درخواست حلالیت برایم بنمایید. خداوند انشاءالله همه ما را جزء بندگان خالص خود قرار دهد و او را به پهلوی شکسته زهراء (س) قسم میدهم که قلم عفو بر تمام گناهان ما بکشد.
در پایان از تمامی شما التماس دعا دارم و من هم به نوبه خود دعا گوی شما هستم. ضمناً مقداری پول در بانک دارم که خمس آن را جدا کنید و بقیه را خیرات کنید و مرا در شهید آباد به خاک بسپارید.
چند بیت شعری است که تقدیم حضورتان میکنم.
ای دل بیا که تا به خدا التجا کنیم وین درد خویش را ز درد او دوا کنیم
امید بگسلیم ز بیگانگان تمام زین پس دیگر معامله با آشنا کنیم
سر در نهیم در ره هر چه بادا باد تن در دهیم هر چه رسد مرحبا کنیم
و السلام ـ حمید حویزی
جبهه شرق آبادان ۱۶/۱۱/۶۴
منبع: مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول